داریوش مهرجویی یکی از فیلمسازان برجسته سینمای ایران است. کسی که در دهه ۴۰ موج جدیدی را در فیلمهای ایرانی وارد کرد. با فیلم گاو نامش بر سر زبانها افتاد. فیلمی که بر اساس داستانی از غلامحسین ساعدی ساخته شده و عزتاالله انتظامی در آن بازی کرده است. مهرجویی از هفده سالگی به سینما علاقه پیدا کرد. برای درک بهتر سینما سعی کرد زبان انگلیسی را یاد بگیرد. در بیست سالگی راهی آمریکا شد تا سینما بخواند. اما مدتی بعد سینما را رها کرد و به خواندن فلسفه روی آورد. لیسانس فلسفه را از دانشگاه UCLA گرفت. سپس به ایران بازگشت و به فیلمسازی پرداخت. به دلیل تحصیل در فلسفه، از همان ابتدا سعی کرد فلسفه را وارد سینمای ایران کند.
پس از انقلاب چند سالی به فرانسه مهاجرت کرد. اما دوباره به ایران بازگشت. در سال ۱۳۶۸ هامون را ساخت و در آن دغدغههای جوانان روشنفکر بعد از انقلاب را نشان داد.
جایگاه داریوش مهرجویی به عنوان سینماگری مولف، با بیش از ۵ دهه سابقه فیلمسازی، از وی کارگردانی با شرایطی خاص در تاریخ سینمای ایران ساخته است. در روزگاری که فیلمهای رقص و آواز، بیشترین میزان تولیدات سالیانه سینمای پیش از انقلاب را شامل میشد و گیشه، دربست در اختیار این فیلمها و آثار خارجی بود، کارگردانی چون داریوش مهرجویی با الماس ۳۳ در سال ۴۶ ظهور میکند؛ کارگردانی که آگاهانه، در آمریکا فلسفه خوانده بود و با همان نگرش، به سینما ورود کرد. خلا چنین نگاهی در سینمای آن سالها، جریانی را در میان فیلمفارسیهای آن سالها به راه انداخت و طیف روشنفکر جامعه را با خود همراه کرد.
بنابراین تا پیش از دهه ۵۰، مهرجویی، از دو حیث میتوانست الگوی بسیارخوبی برای جامعه سینمایی کشور باشد: نخست از این حیث که کارگردانی با تحصیلات عالیه از یکی از معتبرترین دانشگاههای آمریکا بود و دوم، تاویل سینمایی او که تا پیش از آن زمان، شاخصهای چندانی را در سینمای ایران نمیدید و مسیری را برای احیای بافت ساختارمند سینما و نزدیکی آن با استانداردهای جهانی فیلمسازی تعریف کرد.
گستردگی و گیرایی این نگاه جدید تا جایی بود که علاوه بر طیف تحصیلکرده، روشنفکر و دوستدار دانایی آن سالهای ایران، شخصیتهای سیاسی چون امام خمینی نیز نگاهی مثبت به این جریان سینمایی داشتند و حتی فیلمی مانند گاو را ستودند. این ستایش، علاوه بر مخاطبان هدفی که عنوان شد، سیاسیونی از داخل بدنه رژیم پهلوی را نیز شامل میشد و این یعنی آنکه مهرجویی در نخستین گامها و مشق خود در سینما توانسته بود علاوه بر مخاطبان مردمی، تحسین سیاسیونی از هر دو طیف شاهنشاهی و انقلابی را با خود همراه کند که یک اتفاق کمنظیر در تاریخ سینمای پیش از انقلاب ایران به حساب میآید.
مهرجویی به لحاظ اخلاقی نیز هنرمند درخوری محسوب میشود. با آنکه شخصیتی شوخ و طناز برای دوستانش داشت، اما هیچگاه از دایره منطق ولو در بیان سلایق و ایدهآلهایش، خارج نشد. تمام تمرکز خود را بر روی سینمایش گذاشت و هیچگاه دستاویز حواشی قرار نگرفت. کارگردانی که از دهه ۴۰ به شکلی حرفهای در سینمای ایران حضور داشت، در تمام این سالها، هیچگاه اظهارنظر نسنجیده سیاسی انجام نداد. به همین دلیل، هیچ جناح سیاسی خارجنشینی نتوانست او را مصادره کند. در بزنگاههای سیاسی نیز تامل و رفتار به دور از هیجان او، میتواند درس بزرگ و خوبی برای هنرمندان سرزمین باشد.
برای کارگردانی که فیلمسازی، دنیای او بود، هر دستاویز منطقی و درستی در مسیر تسهیل کار تولید، با استقبال مواجه میشد به همین دلیل مهرجویی با وجودی که برندی معتبر برای سینمای ایران بود و است، هیچگاه از همکاری با نهادهای دولتی چون فارابی، شهرداری و ... امتناع نکرد و نهایت تعامل خود را با این نهادها به عمل میآورد. این میتواند درس بزرگی برای کارگردان مستقل سینمای ایران باشد که مقولاتی چون فیلمساز مولف یا فیلمساز مستقل بودن را در همکاری با این نهادها، در تضاد و تعارض میبینند.
البته که این اخلاق حرفهای، هیچگاه محدود به این خصیصه مهرجویی نمیشود. او هنرمندی پیشرو بود اما همواره یکی از مولفههای ساختاری آثارش از الماس ۳۳ که نخستین فیلمش بود تا لامینور که آخرین یادگار سینمایی او به حساب میآید، تاکید بر کیان خانواده و حس میهندوستی او بود. این مولفه، نخ تسبیح، تمامی آثار او به حساب میآید که پیرنگی شگرف در تمامی کارهای این کارگردان به حساب میآید.
مهرجویی در تمام آثار خود، خانواده را رکن ساختار محتوایی خود قلمداد کرد و هیچگاه به جریانی نرسید که بخواهد خدشهای بر ساحت خانواده وارد کند. این تقدس محسوس، در زیرلایه، شالوده روایی کارهایش شد و قهرمانش را برای حفظ آن، به جنگهای فرسایشی واداشت تا نشان دهد، خانواده، آرمانی است که از مشحسن و عباس آقا تا حمید هامون، حسام و آقاجون برای حفظ آن در تقلا شدند و این آنها بودند که برای حفظ این مهم باید میجنگیدند، خود را تغییر میدادند و کیان را به دست میآوردند. بنابراین سنگواره اصلی سینمای مهرجویی، بیش از قهرمان، خانواده بود و قهرمان، در مواجهه با تلورانس جریان خانوادگی، هویت مییافت و به عنصری محبوب برای مخاطبش تبدیل میشد.
همین روحیه سبب شد تا مهرجویی در بیش از ۵ دهه فیلسازی حرفهای، هیچگاه حاشیه نداشته باشد. چندان اهل فضای مجازی نبود و از اظهارنظرهای هیجانی خودداری میکرد. وقتش به مطالعه، نگارش و تولید میگذشت و در ساعات دیگر، همواره با خانواده بود. به همین دلیل است که تصویر او در معدود جمعهای هنری و فرهنگی که به ثبت رسیده، همراه با خانواده بوده است.
داریوش مهرجویی یا به قول خسرو شکیبایی، آقای مهرجویی، نمونه خوب، درست و سالمی برای سینماگران کشور است که هم در فرآیند تولید و هم در زندگی شخصی میتوانند به این مشی حرفهای ورود کنند و بهمانند این هنرمند سرشناس، سینما را به حاشیه و مسائل فرعی دیگر ترجیح نداده و همواره به کاوش در بطن مفهوم، هستی و جریان سیال زندگی مشغول باشند. جسم مهرجویی اگر امروز در کنار ما نیست، منش، رفتار و روحیه متعالی کاری او در برابر دیدگان تاریخ است و این ارزش، باید توسط هنرمندان و اهالی فرهنگ این سرزمین، قدر دانسته شده و متکثر شود.
یادداشت از: علیرضا مرادی (با اندک ویرایش و اضافات)
|