اخبار > با مساله کتاب‌نخوانی ایرانیان چگونه مواجه شویم؟


          سخنرانی دکتر مهرمحمدی در نشست گفتگو و هم‌اندیشی «بر آستان کتاب» کتابخانه و مرکز اسناد

         با مساله کتاب‌نخوانی ایرانیان چگونه مواجه شویم؟

 

در این نشست، دکتر محمود مهرمحمدی، پژوهشگر حوزه آموزش و یادگیری، به مفهوم کتاب‌نخواندن نسل جدید و تأثیر مدرسه و نظام آموزشی در این موضوع پرداخت و پیشنهادهایی برای بهبود آن مطرح کرد.


با مساله کتاب‌نخوانی ایرانیان چگونه مواجه شویم؟

نرخ مطالعه در ایران نسبت به میانگین جهانی پایین است (حتی نسبت به بسیاری از کشورهای همسایه)، بنا به روایتی حدود ۲۰ دقیقه در روز. گرچه آمارها دقیق نیستند و جای بحث و تفسیر دارند، اما تصویر کلی ماجرا همین است و در آن نباید تردید کرد.
برای این مساله باید راه‌حل متناسب با عصر جدید و توسعه فناوری‌های الکترونیک و فضای دیجیتال به دست داد. همان پدیده‌ای که در سطح جهانی باعث سیر نزولی کتابخوانی به‌معنای سنتی/کاغذی یا حضور در کتابخانه‌ها به موازات افزایش ساعات کار تالارهای مطالعه و سیر صعودی توجه به صفحه لپ‌تاپ، تب‌لت و موبایل یا اصطلاحا screen time شده است. چه‌بسا باید استانداردهای جدیدی برای شاخص زمان مطالعه تعریف کرد که screen time هم در آن دیده شود و در سایه سنجه‌های جدید به قضاوت و سپس مداخله پرداخت.
راه حل مساله از نظر من در درجه اول به مدرسه بر می‌گردد. به‌این معنا که نظام‌آموزشی در برابر این وضعیت باید مسئولیت جدی بپذیرد. البته مطالعه مختصات نظام‌های آموزشی کشورهای دارای برتری در شاخص مطالعه و همچنین زیست‌بوم فرهنگی‌ آن‌ها می‌تواند بر غنای بحث بیفزاید.
این نکته هم حائز اهمیت است که باید از راه‌‌حل‌ها آشنایی‌زدایی شود. چون خود مساله بسیار دیرینه است و بارها روی آن بحث شده، بیم آن می‌رود که راه‌حل‌ها هم تکراری و بدون ارزش‌افزوده باشد. قضاوت درباره‌ی این راهکارها با مخاطبان است.


راه‌حل نخست: افزایش کیفیت و کارایی آموزش خواندن. درحالی‌که خواندن جز مهارت‌های اصلی و ماموریت‌های پایه نظام آموزشی است، مهارت خواندن کودکان ما پایین‌تر از میانگین جهانی است (در پرلز ۲۰۲۱ ، ۴۱ درصد به بنچمارک پایین نمی‌رسند!) بچه‌ها تا نتوانند روان، صحیح و در سطح استاندارد پایه تحصیلی بخوانند، قهراً میلی به مطالعه کتاب‌های درسی خودشان هم نخواهند داشت. این پیش‌نیاز قطعی و شرط لازم است، پیش نیازی ناظر به وجه شناختی مسأله (توانستن)

راه‌حل دوم: مواجهه تاروپودی یا استقرار زیست‌بوم کتابخوانی برای تقویت گرایش به خواندن. این پیش‌نیاز شرط کافی است (خواستن/ میل و اراده) که در فعالیت‌های زیر قابل پیگیری است:
۱) فعالیت‌های موسوم به «ترویج کتابخوانی» برای کودکان و نوجوانان، در برنامه درسی مدارس گنجانده شود. این امر امروزه تا حدودی به شکل فوق‌برنامه یا ساعت‌های خاص در برخی مدارس خاص اجرا می‌شود. اما اولا درهمین شکل می‌‌تواند توسعه پیدا کند و فراگیر شود. ثانیا مطلوب نهایی این است که کتاب‌خوانی به جزیی از طرح درس همه مدارس تبدیل شود و معلمان با خلاقیت خود و با کمک مشاورین شایسته (حتی هوش مصنوعی)، کتاب‌های غیر درسی را در متن تدریس خود بگنجانند و فعالیت‌های یادگیری جانبی را با محوریت کتاب غیر درسی برای دانش‌آموزان تعریف کنند. (نظیر استفاده ازظرفیت‌های هوش مصنوعی برای ترتیب دادن گفتگوی خیالی با مشاهیر)
۲) «معلمان کتاب‌خوان»، معلمان خود باید اهل مطالعه باشند و این عادت خود را به کودکان انتقال دهند. (دو صد گفته چون نیم‌ کردار نیست). واقعیت آن است که در سبک‌ زندگی و سلوک حرفه‌ای اغلب معلمان، گرایش و مداومت به مطالعه دیده نمی‌شود (شاید به‌دلایلی که چندان هم پنهان از نظر نیست). بدین ترتیب نظام‌آموزشی نه‌تنها از نقش الگویی معلم بهره‌ای نمی‌برد و طبعا دچار افت کارآیی می‌شود، بلکه معلمان نخواهند توانست سیاستی چون استفاده از طرح‌ درس‌های متکی به کتاب‌های غیر درسی «(راه‌حل اول) را پیش ببرند.
۳) در فضای یادگیری مدرسه‌ای باید روحیه «پرسش و پرسشگری» اصالت و محوریت یابد. فلسفه حاکم بر تعلیم‌و‌تربیت باید سمت‌وسوی پرسش محوری پیدا کند. کودکان به‌سبب طرح پرسش‌های خوب باید برجسته و تشویق شوند. ذهنی که پرسش می‌سازد و طرح مجهولات نو عادت ثانویه‌اش شده، نسبت به ذهنی که فقط معلومات و اطلاعات را جدب (و شاید دفن) می‌کند، مزیت بی‌چون‌وچرایی دارد. معلمان باید راهکارهای تثبیت این ویژگی در دانش‌آموزان را یاد بگیرند وعملکرد دانش‌آموزان را با این شاخص شان داوری کنند. زیرا تکوین پرسش و مساله خوب در ذهن دانش‌آموز نشان حقیقی بالندگی و رشد اوست.
اگر در مدرسه‌های ما پرورش این شایستگی (تربیت برای پرسیدن) مورد توجه قرار بگیرد، راه قابل توجهی از مسیر پر سنگلاخ گرایش به مطالعه طی می‌شود زیرا انرژی ناشی از پرسش در نهایت باید آزاد شود و یکی از راه‌های شناخته شده آن مطالعه است.
۴) چرخش در منابع یادگیری به سمتی که ژانر کتاب «داستان آموزش» موضوعیت پیدا کند و رفته رفته جایگزین کتاب‌های درسی شود و ه‌شکل فیزیکی یا دیجیتال در بسته‌های یادگیری هر حوزه یادگیری گنجانده شود و ناشران کودک و نوجوان کشور نیز باید در تولید این منابع مشارکت کنند. وقت آن رسیده که «تکثر و تنوع در منابع یادگیری» را بپذیریم و به سیطره سبک سنتی تک‌کتابی به‌نام کتاب‌درسی، که تصور بی‌نیازی از کتاب‌های دیگر را در وجود دانش‌آموز می‌کارد پایان ببخشیم. البته در کوتاه مدت باید به همان راه‌حل محلی و مدرسه‌ای گنجاندن کتاب‌های غیردرسی در طرح‌درس‌های معلمان تمرکز کرد.
۵) یک راه‌حل و سیاست پیشرو «تقویت کتابخانه‌های مدرسه‌ای» است. یعنی در مواردی که امکانات و به‌ویژه فضای کالبدی مدرسه اجازه می‌دهد، کتابخانه‌های مدارس به کتابخانه‌های عمومی تبدیل شوند و در ساخت‌وسازهای جدید فضای لازم برای اجرای این ایده پیش‌بینی شود. چرا؟ چون مدرسه طبق سند تحول باید «کانون توسعه محله» باشد و این اتفاق یکی از مصادیق آن به‌شمار می‌آید. در این رویکرد بسیاری از رویدادها هم به‌طور طبیعی و به‌شکل پررنگ‌تر در محیط مدرسه اتفاق خواهد افتاد. مانند: «برگزاری نمایشگاه و فروشگاه کتاب در فصول مختلف»، «برگزاری مسابقات در سطوح محلی و محله‌ها» و ...

 

   زمان انتشار: شنبه ١٠ آذر ١٤٠٣ - ٠٨:٢٣ | نسخه چاپي

خروج




همه حقوق وبگاه، از آن كتابخانه و مرکز اسناد فرهنگستان هنر است. © ۱۴۰۱ استفاده از مطالب و تصاویر وبگاه با ذکر منبع بلامانع است.